1 پرسی از من که مست یا هشیاری آری مستم باده پرستم آری
2 عمریست که مست و محو و حیران توام من روی ترا سیر ندیدم باری
1 باز دل را دست جان آمد بدست طره آن دلستان آمد بدست
2 آن سر زلف سیاه دلفریب با هزاران داستان آمد بدست
1 باز دل زیر غم عشق چنانست که بود بار این خسته همان کوه گرانست که بود
2 سالها بود صلاح دل من صحبت عشق بازهم مصلحت وقت همانست که بود