1 پرسی از من که مست یا هشیاری آری مستم باده پرستم آری
2 عمریست که مست و محو و حیران توام من روی ترا سیر ندیدم باری
1 اگر ندیدی دریا که جای اندر جوست بمن نگر که دلم جوی آب رحمت اوست
2 کدام جوی دل بینهایتم دریاست کدام دریا دریای بی بدایت دوست
1 هر که درویش در پیر مغان خواهد بود کارفرمای دل و والی جان خواهد بود
2 گر مکان یافت سری در قدم پیر مغان مالک مملکت کون و مکان خواهد بود
1 ما و دل سودا زده سرمست الستیم بر گشته ز میخانه دو آشفته مستیم
2 با افسر سلطانی کونین بلندیم با خاک در خاک نشینان تو پستیم