1 مُردَم از حَسرَتِ آهورَوِشان و رَمِشان من ندانم به چه تدبیر به دام آرَمِشان
2 نیکرویانِ جهان را چو سِرِشتَند ز گِل سنگی اندر گِلشان بود همان شد دِلِشان
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نه تنها بندهٔ بالای موزونت صنوبر شد علم شد، سردوبان شد، نیشکر شد، نخل نوبر شد
2 نه تنها گل ز نرمی شرمگین شد پیش اندامت کتان شد، پرنیان شد، حلّه شد، دیبای اخضر شد
1 به اختیار زدم دل به زلف یار، گره به کار خویش، فکندم به اختیار، گره
2 شمارهٔ گره زلف خود، به سبحه مکن که صد گره چه کند در بر هزار گره
1 اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را شمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را
2 برای جان سپردن، کوی جانان آرزو دارم که شاید با دو سیل او، برد خاک مزارم را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **