مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب از قدسی مشهدی غزل 422

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو

1 مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو روزم سیاه شد، مدد آفتاب شو

2 بی فیض شعله، قرب خرابات مشکل است خواهی رسی به مجلس مستان، کباب شو

3 تعمیر این خرابه، شگون نیست بر کسی دیگر نمی‌خورم غم دل، گو خراب شو

4 لب خشک بایدم ز جهان شد، مرا که گفت چون تشنگان فریفته این سراب شو؟

5 قدسی کسی که او مژه‌ای تر نمی‌کند گو چون حباب، چشمش ازین شرم آب شو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر