گشت صد پاره بشمشیر جفای از فضولی بغدادی غزل 315

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم

1 گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم گل صد برگ بهار غم عشق تو منم

2 اشک گلگون و رخ زرد مرا خوار مبین که اگر سرخ اگر زرد گل این چمنم

3 با دل خون شده دم می زنم از لطف لبت می شود حال دلم فهم ز رنگ سخنم

4 دور از آن زلف و قد و چهره مخوان سوی چمن باغبان نیست سر سنبل و سرو و سمنم

5 بعد ازین در ره عشق تو من و تنهایی قدرت سایه کشیدن چو ندارد بدنم

6 کوهکن را اثری هست مرا نیست نشان وه که رسواتر و گم گشته تر از کوهکنم

7 می نهفتم چو فضولی غم دل وه کآخر کرد رسوای تو افسانه هر انجمنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر