صبر مرا آینه از جلال الدین محمد مولوی غزل 512

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

صبر مرا آینه بیماریست

1 صبر مرا آینه بیماریست آینه عاشق غمخواریست

2 درد نباشد ننماید صبور که دل او روشن یا تاریست

3 آینه جویی‌ست نشان جمال که رخم از عیب و کلف عاریست

4 ور کلفی باشد عاریتیست قابل داروست و تب افشاریست

5 آینه رنج ز فرعون دور کان رخ او رنگی و زنگاریست

6 چند هزاران سر طفلان برید کم ز قضا دردسری ساریست

7 من در آن خوف ببندم تمام چون که مرا حکم و شهی جاریست

8 گفت قضا بر سر و سبلت مخند کاین قلمی رفته ز جباریست

9 کور شو امروز که موسی رسید در کف او خنجر قهاریست

10 حلق بکش پیش وی و سر مپیچ کاین نه زمان فن و مکاریست

11 سبط که سرشان بشکستی به ظلم بعد توشان دولت و پاداریست

12 خار زدی در دل و در دیدشان این دمشان نوبت گلزاریست

13 خلق مرا زهر خورانیده‌ای از منشان داد شکرباریست

14 از تو کشیدند خمار دراز تا به ابدشان می و خماریست

15 هیزم دیک فقرا ظالمست پخته بدو گردد کو ناریست

16 دم نزدم زان که دم من سکست نوبت خاموشی و ستاریست

17 خامش کن که تا بگوید حبیب آن سخنان کز همه متواریست

عکس نوشته
کامنت
comment