گذر کن ز بیغولهٔ نام و ننگ از فیض کاشانی غزل 557

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

گذر کن ز بیغولهٔ نام و ننگ

1 گذر کن ز بیغولهٔ نام و ننگ بشه راه مردان درآبی درنگ

2 رسوم سفیهان ابله بمان که رسم سفیهان کند کار تنگ

3 فراخست و هموار راه خرد در اینراه نه خار باشد نه سنگ

4 بدست آوری گر تو میزان عقل نباشد ترا با خود و غیر جنگ

5 چو آهنگ جان تو آرد هوا به حبل هوای خدا زن تو چنگ

6 هوس بر سرت چون نزول آورد فرو بر هوس را بدم چون نهنگ

7 بقدر ضرورت ز دنیا بگیر مکن بار بر خود گران و ملنگ

8 کمی مال افزونی راحت است کمی جاه آسایش از نام و ننگ

9 پذیرفتی این نکته را گرچه فیض وگرنه سر خالی از عقل و سنگ

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر