1 بگذشت به طرف چمن آن ماه سحر قدّش چو بدید سرو بر راه گذر
2 گفتا: که به قدّ من همی ماند راست گفتم: برو ای دراز کوتاه نظر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هر آن کس که دیده ست آن خاک پا نیاید به چشمش دگر توتیا
2 رخت را به خورشید کردم مثل بدیدم کنون از کجا تا کجا
1 وقت صبوحی آن شوخ سرکش از در درآمد با تیر و ترکش
2 مُشکش مطرّا، شهدش مصفّا خالش معنبر، ماهش منقّش
1 پیش دلسوزان درآر آن شمع بزمافروز را تا بیاموزد ز جان دردمندان، سوز را
2 تا جهان از پرتو شمع جمالش روشن است هیچ رونق نیست خورشید جهانافروز را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به