-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران
2 دلم در بند تنهایی بفرسود چو بلبل در قفس روز بهاران
3 هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتل مور در پای سواران
4 به خیل هر که میآیم به زنهار نمیبینم به جز زنهارخواران
5 ندانستم که در پایان صحبت چنین باشد وفای حق گزاران
6 به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که بر گنجند ماران
7 دلا گر دوستی داری به ناچار بباید بردنت جور هزاران
8 خلاف شرط یاران است سعدی که برگردند روز تیرباران
9 چه خوش باشد سری در پای یاری به اخلاص و ارادت جان سپاران