فراق دوستانش باد و یاران از سعدی شیرازی غزل 452

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

فراق دوستانش باد و یاران

1 فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران

2 دلم در بند تنهایی بفرسود چو بلبل در قفس روز بهاران

3 هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتل مور در پای سواران

4 به خیل هر که می‌آیم به زنهار نمی‌بینم به جز زنهارخواران

5 ندانستم که در پایان صحبت چنین باشد وفای حق گزاران

6 به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که بر گنجند ماران

7 دلا گر دوستی داری به ناچار بباید بردنت جور هزاران

8 خلاف شرط یاران است سعدی که برگردند روز تیرباران

9 چه خوش باشد سری در پای یاری به اخلاص و ارادت جان سپاران

عکس نوشته
کامنت
comment