فراق آمد کنون از وصل برخوردار از سنایی غزنوی غزل 247

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم

1 فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم جدا گردید یار از من جدا از یار چون باشم

2 به چشم ار نیستم گنج عقیق و لولو و گوهر عقیق‌افشان و گوهربیز و لولوبار چون باشم

3 کسی کوبست خواب من در آب افگند پنداری چو خوابم شد تبه در آب جز بیدار چون باشم

4 بت من هست دلداری و زود آزار و من دایم دل آزرده ز عشق یار زود آزار چون باشم

5 دهانش نیم دینارست و دینارست روی من چو از دینار بی‌بهرم به رخ دینار چون باشم

6 ز بی‌خوابی همی خوانم به عمدا این غزل هردم «همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم»

عکس نوشته
کامنت
comment