پی خدنگ جگر گون به خون مردم از وحشی بافقی غزل 183

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد

1 پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد بهانه ساخت که شنجرف بوده پی گم کرد

2 تبسمی ز لب دلفریب او دیدم که هر چه با دل من کرد آن تبسم کرد

3 چنان شدم ز غم و غصهٔ جدایی دوست که دید دشمن اگر حال من ، ترحم کرد

4 ز سنگ تفرقه ایمن نشست صاف دلی که رفت و تکیه به دیوار دیر چون خم کرد

5 نگفت یار که داد از که می‌زند وحشی اگر چه بر در او عمرها تظلم کرد

عکس نوشته
کامنت
comment