ای ز نور رخت افتاده به شک پروانه از جلال عضد غزل 249

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

ای ز نور رخت افتاده به شک پروانه

1 ای ز نور رخت افتاده به شک پروانه شمع رخسار ترا شمع فلک پروانه

2 قدسیان باز گرفتند ز رویت شمعی جور فرّاش شد آن را و ملک پروانه

3 شمع رخسار تو یک نوبت اگر شعله زدی بگرفتی ز سما تا به سمک پروانه

4 کار دل راست کن ای دوست به یک پروانه کار شمعی نشود راست به یک پروانه

5 شمع بنهاده و پروانه شده مایل تو گویی افتاد ز روی تو به شک پروانه

6 پیش آن چهره نباشد عجب ای شمع اگر کند از صفحه دل مهر تو حک پروانه

7 شمع آتش شد و آتش محک عاشق از آنک می زند قلب دل خود به محک پروانه

8 شمع دولت بفروزد دگر اقبال جلال گر دهد لعل تو او را به نمک پروانه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر