عهد ما مشکن و بر باد مده خاکی از جلال عضد غزل 99

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

عهد ما مشکن و بر باد مده خاکی چند

1 عهد ما مشکن و بر باد مده خاکی چند آتشی در زده انگار به خاشاکی چند

2 ما چو غنچه همه دل تنگ و تو چون باد صبا شادمان می گذری بر سر غمناکی چند

3 بکشی از سخن تلخ و به دَم زنده کنی درهم آمیخته ای زهری و تریاکی چند

4 از وجود من و از عشق جز این بیش نماند آتشی چند در آمیخته با خاکی چند

5 شهسوارا! بگذر بر صف ما صیدکنان تا سری چند ببندیم به فتراکی چند

6 ای صبا! بویی از آن غنچه خندان به من آر تا به پیراهن جان در فکنم چاکی چند

7 چه غم از طعن حسودان که مکدّر نکند نظر پاک مرا طعنه ناپاکی چند

8 بس کن ای خواجه که ما باک نداریم ز جان چندگویی سخن جان بر بی باکی چند

9 عشق و تنهایی و غم چند بود صبر جلال چه بود زور زبونی بر چالاکی چند

عکس نوشته
کامنت
comment