-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عهد ما مشکن و بر باد مده خاکی چند آتشی در زده انگار به خاشاکی چند
2 ما چو غنچه همه دل تنگ و تو چون باد صبا شادمان می گذری بر سر غمناکی چند
3 بکشی از سخن تلخ و به دَم زنده کنی درهم آمیخته ای زهری و تریاکی چند
4 از وجود من و از عشق جز این بیش نماند آتشی چند در آمیخته با خاکی چند
5 شهسوارا! بگذر بر صف ما صیدکنان تا سری چند ببندیم به فتراکی چند
6 ای صبا! بویی از آن غنچه خندان به من آر تا به پیراهن جان در فکنم چاکی چند
7 چه غم از طعن حسودان که مکدّر نکند نظر پاک مرا طعنه ناپاکی چند
8 بس کن ای خواجه که ما باک نداریم ز جان چندگویی سخن جان بر بی باکی چند
9 عشق و تنهایی و غم چند بود صبر جلال چه بود زور زبونی بر چالاکی چند