- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این تن ما از روان روشن ما روشنست وین دل ما از ریاضات تن ما روشنست
2 هر خیالی کرد دشمن نوری اندر سینه تافت سینه ما از جفای دشمن ما روشن است
3 صمت حکمت میفزاید در دل اهل خرد خاطر ما از زبان الکن ما روشن است
4 از دهان ما شنید و در دل خود جای داد آن دل حکمت پذیر از روزن ما روشنست
5 چشم دل را کارفرما تا که روشن تر شود دیدهٔ حق بین ما از دیدن ما روشن است
6 آب و تاب حسن را از عشق باشد پرورش شمع روی مهوشان از روغن ما روشن است
7 تا بود جان در تن ما اشک و آه ما بجاست مستمر گرمابه گرم و کلخن ما روشن است
8 هم زهجرش آتشی در جان ما افروخته هم زوصلش این دو چشم روشن ما روشن است
9 میشود دل مشتعل از اشتیاق دوست فیض این سخن از شعله دل در تن ما روشن است