- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلبر ما کهربا بر دست بست هیچ می دانی چرا بر دست بست
2 دل بنرخ که ستاند بعد ازین دل ربا چون کهربا بر دست بست
3 بندم اندر ششدر غم سخت کرد مهره یی کآن جان فزا بر دست بست
4 آن نه مهره دانه دام دلست کان صنم از بهر ما بر دست بست
5 مرغ دل را همچو باز نو گرفت ریسمان آورد و پا بر دست بست
6 قصه دریا و در شد پایمال چون گهر کان صفا بر دست بست
7 حسن روی آرای بر پشت زمین اینچنین زیور کرا بر دست بست
8 گوییا هرگز چنین پیرایه یی شاخ را از گل صبا بر دست بست
9 هست این مهره بر آن ساعد چنانک آب جردی از هوا بر دست بست