قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 44

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: ما کانَ لِبَشَرٍ الآیة... مقاتل گفت: «بشر» اینجا عیسی (ع) است و «کتاب» انجیل، و آیت در شأن ترسایان...

قوله تعالی: ما کانَ لِبَشَرٍ الآیة... مقاتل گفت: «بشر» اینجا عیسی (ع) است و «کتاب» انجیل، و آیت در شأن ترسایان نجران آمد، که در عیسی دعوی باطل کردند و غلوّ نمودند. میگوید: روا نبود و سزا نباشد و هرگز خود نبود عیسی را که خدای او را پیغامبری و کتاب انجیل دهد پس آن گه بمردم گوید: مرا بندگان باشید! و مرا بخدایی گیرید فرود از خدای. ابن عباس و عطا گفتند: بشر اینجا محمد (ص) و کتاب قرآن. و سبب نزول آن بود که بو رافع جهود و رئیس ترسایان نجران گفتند: یا محمد (ص) تو میخواهی که ما ترا بنده باشیم و ترا بخدایی گیریم! رسول اللَّه گفت: معاذ اللَّه که من این گویم یا فرمایم، «ما بذلک بعثنی و بذلک امرنی» ,

خدای که مرا به پیغامبری فرستاد نه باین فرستاد که شما می‌گویید و نه باین فرمود. ربّ العالمین بر وفق قول او این آیت فرستاد. حسن گفت: مردی از مصطفی (ص) در خواست که تا ترا سجود کنم، فضل از این سلام که بر یکدیگر میکنیم. رسول او را از آن نهی کرد، و آیت در شأن وی آمد. ,

ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ اگر برفع خوانی بر استیناف است، و اگر بنصب خوانی بر عطف، ای لا یجتمع له الأمران: ایتاء النبوة و قوله: کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ. ,

میگوید: هرگز نبود بشری را که پیغامبری و علم و حکمت دهند آن گه این سخن گوید: کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ. آن گه بیان کرد که پیغامبر چه میگوید: وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ ای و لکن یقول کونوا ربّانیّین پیغامبر بامّت خویش این گوید: که راستان و استواران و نیک خواهان باشید و بمهربانی در آموزندگان بید. اصل ربّانیّ در معنی آنست که: کسی بعلم خلق خدای را می‌پروراند، ابتدا بکمینه علم آن درآموزد، پس آن گه مهینه علم و طاقت هر متعلّم می‌نگرد، و فهم هر طالب میکوشد، و ترتیب هر چه می‌درآموزد نگاه میدارد. قال الزّجاج هو منسوب الی الرّبّ، فزید فیه الالف و النّون للمبالغة فی النسبة. و قیل هو منسوب الی الرّبّان و هو فعلان من ربّ یربّ. و معناه المتخصص بالعلم الّذی یربّه باستفادته و افادته. آن روز که ابن عباس را در طائف بخاک. ,

کردند، ابن الحنفیه محمد بن علی بن ابی طالب گفت: «مات الیوم ربّانیّ هذه الامّة». ,

قومی گفتند: ربّانیّ عالمی بود خدایی. و گفته‌اند «ربّانیّ» کسی بود که در وی هم فقه بود هم حکمت و هم ولایت، و آن گه خلق را دین خدای درمی‌آموزد و ایشان را بر آن میدارد. ,

بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ حجازی و بصری بتخفیف خوانند، و این اختیار بو عبیده است و باقی قرّاء بتثقیل خوانند، و این اختیار بو حاتم است. اگر بتخفیف خوانی اشارت بفضیلت متعلّمانست، و اگر بتثقیل خوانی تفضیل و نواخت معلّمانست. ,

وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ای تقرؤن، کما قال اللَّه: وَ دَرَسُوا ما فِیهِ. ,

روی عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): «ما من مؤمن ذکر او أنثی، حرّ أو مملوک الّا و للَّه علیه حق واجب ان یتعلّم من القرآن و یتفقّه فیه» ,

ثم قرأ هذه الآیة: وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ. درین آیت هم تنبیه متعلّمانست و هم تنبیه معلّمان، متعلّمان را میگوید: کونوا حکماء عاملین بما علمتم، فان الحکیم فی الحقیقة من عمل بما علم، و کان محکما لعمله احکامه لعلمه. حکیم نه آنست که در علم بکوشد و روایت و درایت آن بجای آرد و بس. حکیم اوست که علم را بعمل زیور برکند، و کردار فرا گفتار پیوندد. جماعتی از یاران رسول خدا (ص) در مسجد قبا فراهم شدند، و مذاکره‌ای میکردند. مصطفی (ص) بر ایشان درشد گفت: «تعلّموا ما شئتم آن تعلّموا، فلن یأجرکم اللَّه حتّی تعملوا» ,

چندان که خواهید علم بیاموزید و برخوانید، امّا تا عمل فرا علم نه پیوندید و بر آنچه دانید کار نکنید هرگز بثواب آن جهانی و نواخت الهی نرسید. و عن ابی الدرداء (رض): ویل لمن لا یعلم مرّة، و ویل لمن یعلم و لا یعمل سبع مرّات. و کان یحیی بن معاذ یقول: یا اصحاب العلم قصورکم قیصریّة و بیوتکم کسرویّة و ابوابکم طاهریّة و مراکبکم قارونیّة و مذاهبکم شیطانیّة. فاین المحمدیّة؟ ,

امّا تنبیه معلمان از روی اشارت آنست که: چون دیگران را راه سعادت مینمائید، و بر علم و عمل میخوانید، نگرید تا خود را فراموش نکنید: أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ. حاتم اصم میگوید: لیس فی القیامة اشدّ حسرة من رجل علّم النّاس علما، فعملوا به، و لم یعمل هو به، ففازوا بسببه و هلک. و فی معناه انشد: ,

13 یا واعظ النّاس قد اصبحت متّهما اذ عبت منهم امورا انت تأتیها

و قال تعالی لعیسی علیه السّلام: «یا ابن مریم عظ نفسک فان اتّعظت فعظ النّاس و الّا فاستحی منّی. ,

قوله: وَ لا یَأْمُرَکُمْ... الآیة شامی و حمزه و عاصم و یعقوب بنصب خوانند معطوف بر أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ و معنی آنست که: و لا ان یأمرکم ان تتّخذوا الملائکة. و ایشان که برفع خوانند میگویند: این از آیت اوّل منقطع است بر سبیل استیناف و ابتدا. گفت: وَ لا یَأْمُرَکُمْ یعنی و لا یأمرکم اللَّه. و قیل: لا یأمرکم محمد (ص). میگوید: خدای عزّ و جلّ شما را نفرماید که فریشتگان را و پیغامبران را بخدایی گیرید. فریشتگان را در میان آورد در قصّه، از بهر آنکه جهودان عزیر را پسر گفتند، ترسایان عیسی (ع) را پسر گفتند، و عرب فریشتگان را دختران گفتند. ,

أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ؟ استفهام است بمعنی انکار، ای لا یفعل ذلک بعد اسلامکم، ای لا یأمر بعبادة الملائکة و النّبیّین بعد أن کنتم علی دین ابراهیم و تبعتم محمدا فیما (ص) دعاکم الیه. ,

قوله: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ الایة... این میثاق و عهد نه بر پیغامبران تنها گرفتند، که هم در پیغامبران و هم در امّت ایشان گرفتند. امّا پیغامبران سران بودند و مهتران، و امّت تبع ایشان بودند. پس پیغامبران بذکر مخصوص‌اند که اصل ایشانند، و خطاب با اصل کنند، و مراد هم اصل باشد و هم تبع. چنان که ربّ العالمین گفت: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ. و کیفیّت این عهد گرفتن و پیمان ستدن آنست که اللَّه تعالی با پیغامبران گفت و ایشان را فرمود که: یکدگر را تصدیق کنید و نصرت دهید. پیشینه را گفت که پسینه را مبشّر باش و پسینه را گفت که پیشینه را مصدّق باش، و آن گه همه را گفت و از همه پیمان ستد که شما و امّتان شما به محمد (ص) ایمان آرید که خاتم النّبیّین و رسول ربّ العالمین است، و گزیده جهانیان است. ,

قال علیّ بن ابی طالب (ع): لم یبعث اللَّه نبیا آدم و من بعده الا اخذ علیه العهد فی محمد و امره، و أخذ العهد علی قومه لیؤمنن، و لئن بعث و هم احیاء لینصرنه. ,

لَما آتَیْتُکُمْ این لام در «لما» لام تأکید است، و جواب آن بلام قسم باز دهند، چنان که گفت: وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ. این هم چنانست: «لما آتیتکم لتؤمنن» و معنی «ما» ایّ شی‌ء است، یعنی ایّ شی‌ء اتیتکم لتومننّ. میگوید: هر چه شما را دهند از کتاب و حکمت، بآن بگروید و تصدیق کنید. حمزه خواند بکسر لام: لما اتیتکم، یعنی لاجل ما اتیتکم. و بتشدید میم قراءة شاذّ است، یعنی مهما اتیتکم، و حین آتیتکم. قراءة نافع لما اتیناکم است بر سبیل تعظیم، گفت: دهیم شما را از کتاب و حکمت. ,

ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ محمد (ص) را میگوید. مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ این لام جزاست، جالب این لام آن لام که در لَما آتَیْتُکُمْ. ,

قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی‌ ذلِکُمْ إِصْرِی ای قبلتم عهدی. خدای گفت یک یک پیغامبران را: اقرار دادید و عهد من پذیرفتید چنان که بوفاء آن باز آئید؟ ,

پیغمبران همه جواب دادند که اقرار دادیم. خدای گفت: فَاشْهَدُوا گفته‌اند که: شهادت را دو طرف است: یکی تحمّل و یکی اقامت. در وقت تحمّل علم است، و در وقت اقامت اخبار. پس اینجا تحمّل است یعنی فاعلموا، و هو تفسیر ابن عباس. سعید بن مسیب گفت: خدای با فریشتگان گفت: فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ گواه باشید شما که فریشتگانید بر پیغامبران و اتباع ایشان، باین اقرار که دادند. ,

آن گه گفت: وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ خود را جلّ جلاله شاهد گفت، و معنی شاهد حاضر است، یعنی که بعلم حاضر است با همه کس، و رؤیت وی و قدرت وی بر همه روان: لا یخفی علیه خافیة. و گفته‌اند که: شاهد در وصف او جلّ جلاله آنست که دلائل پیدا کند و حجّتها روشن بنماید، و میان خلق کار برگزارد، و گواه را بآن شاهد گویند که بشهادت وی حکم مشهود علیه روشن شود. ,

قوله تعالی: فَمَنْ تَوَلَّی بَعْدَ ذلِکَ... الآیة ای بعد اخذ المیثاق و ظهور آیات النّبی (ص) فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ اصل فسق از طاعت و فرمان اللَّه بیرون آمدن است، و فسق را کمینه و مهینه است. کمینه آنست که: در راه دین گناهی صغیره کند. ,

چنانک گفت: وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ. و مهینه آنست که کفر و شرک آرد چنان که گفت: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً. جای دیگر گفت: وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ، و اینجا گفت: فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ کافرانند، که هر که از عهد و پیمان خدا بیرون آید، و به محمد (ص) ایمان نیارد کافر بود لا محالة. ,

قوله تعالی: أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ... الآیة بیا قراءة بصری و حفص است، باقی بتا خوانند. اگر بتا خوانی خطاب با انبیاء است و با جهودان، و اگر بیا خوانی خطاب با جهودان است. میگوید: این جهودان بجز دین خدای دینی میجویند، و دین خدا آن دین اسلام است که اللَّه بپسندید و بندگان را بآن خواند: وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً و إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ هر دو اشارت بآنست، و دین پاک و کیش درست پسندیده بنزدیک اللَّه آنست. ,

وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً اسلام اینجا گفته‌اند که استسلام است و اعتقاد دل، و اقرار زبان، و التزام احکام. و اقوال مفسّران درین آیت مختلف است: اوّل آنست که روایت کرده‌اند از ,

مصطفی (ص) قال: الملائکة اطاعوه فی السّماء، و الانصار و عبد القیس فی الارض. ,

و روی انّه قال: لا تسبّوا اصحابی فانّ اصحابی اسلموا من خوف اللَّه، و اسلم النّاس من خوف السّیوف. ,

و گفته‌اند اهل آسمان فرمان برداران و منقادانند بطوع، و اهل زمین بکره، یعنی که علم آسمانیان بوحدانیّت اللَّه ضروری است نه استدلالی، و علم اهل زمین استدلالی است نه ضروری، فانّ الحجّة اکرهتم و الجأتهم علی ذلک. و این کره نه کره مذموم است بلکه پسندیده است، و بنده را در آن ثواب. و گفته‌اند: اسلم المؤمنون له طوعا، و الکافرون کرها اذ لم یقدروا علی ان یمتنعوا علیه ممّا یریده بهم، و یقضیه علیهم، مؤمنان تن در دادند بطوع و کافران بکره. یعنی که ارادت و قضاء اللَّه بر کافران روان است، نتوانند که از آن بگریزند، نه قدرت آن که دفع کنند. قتاده گفت: اسلم المؤمنون له طوعا فی حال الصّحة و الامن، و الکافرون له کرها عند الخوف و الموت. «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ» گفت: مؤمنان فرمانبردارند در حال صحّت و در امن، لا جرم اسلام و ایمان ایشان را سود داشت و بکار آمد، و کافران بوقت ترس و بیم مرگ، آن گه که معاینه عذاب دیدند لا جرم اسلام و ایمان ایشان بکار نیامد: «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» و علی ذلک قوله تعالی فی قصّة فرعون: آلان و قد عصیت قبل؟ ضحاک گفت که: این عهد و پیمان روز میثاق است که ربّ العالمین با فرزندان آدم گفت: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‌ بعضی بَلی‌ بطوع گفتند از میان جان، و قومی بکره گفتند از بن دندان. ,

مجاهد گفت: اسلام درین آیت همان سجود است که در آن آیت دیگر گفت: وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً. میگوید: مؤمن خدای را بطوع خویش سجود میکند، و کافر شخص وی نمیکند لکن سایه شخص وی میکند بکره، چنان که گفت وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ و قال تعالی: یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ. ,

آن گه گفت: عزّ و علا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ قراءة حفص و یعقوب بیا است. یعقوب بفتح یا و حفص بضمّ یا، و باقی همه بتاء مضمومه خوانند. و مخرج این کلمه مخرج وعید است، یعنی: ایبغون غیر دین اللَّه مع انّ مرجعهم الی اللَّه. روی عن ابن عباس: اذا استصعب دابّة احدکم، او کانت شموسا فلیقرأ فی آذانها أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ الی آخر الآیة. ,

قوله: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ الآیة... نظیر این آیت در سورة البقرة شرح آن رفت. اما اهل معانی اینجا سؤالها کرده‌اند، گفتند: چه حکمت است که این جایگه قُلْ آمَنَّا گفت و در سورة البقرة قُولُوا آمَنَّا؟ جواب آنست که: این آیت خطاب با مصطفی (ص) است بر خصوص، و فرمان است که تا خود اعتقاد کند آن گه تبلیغ کند بامّت خویش، و ایشان را بر آن خواند و بر آن دارد. و آنجا که گفت قُولُوا آمَنَّا خطاب با عموم امّت است که تا آن را اعتقاد گیرند، و نه فرمان است ایشان را بتبلیغ رسالت. ازین جهت در آن سورة أُنْزِلَ إِلَیْنا گفت و درین سورة أُنْزِلَ عَلَیْنا. و معنی أُنْزِلَ عَلَیْهِ آنست که بر منزّل علیه بود که با دیگری رساند. و أُنْزِلَ إِلَیْهِ بر منزّل علیه مخصوص و الیه نهایة الانزال. و علی ذلک قال تعالی: أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی‌ عَلَیْهِمْ؟، و قال: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ، فخصّ هاهنا «بالی» لما کان مخصوصا بالذّکر الّذی هو بیان المنزّل. و قالوا: هذا کلام فی الاولی لا فی الوجوب. دیگر سؤال کرده‌اند که اسماعیل و اسحاق و یعقوب را کتاب نبود، چه معنی را گفت: وَ ما أُنْزِلَ عَلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ؟ ,

جواب آنست که: کتاب ایشان کتاب ابراهیم (ع) است و منزّل بایشان صحف ابراهیم است، که ایشان در تحت شریعت ابراهیم (ع) بودند. پس بر سبیل توسّع اطلاق انزال بر ایشان روا بود. چنانک گویند: و ما انزل علی محمد (ص) و المسلمین. دیگر سؤال کردند که در آن آیت وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ گفت، و درین آیت وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ؟ جواب آنست که: در آن آیت خطاب بر لفظ عموم است، و حکم خطاب عموم بسط لفظ است نه ایجاز. و درین آیت خطاب خاصّ است. و حکم خطاب خاص ایجاز لفظ است. ,

پس درین آیت ایجاز لفظ و اختصار سخن اولی‌تر بود. دیگر سؤال کردند که چون این خطاب مصطفی (ص) را خاصّ است پس چون بآخر آیت گفت: وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و این اخبارست از عموم؟ و جواب آنست که: این بآن گفت تا تنبیهی باشد که امّت مصطفی (ص) از وی جدا نه‌اند درین اعتقاد، و مکروه نیست ایشان را که با دیگری رسانند و بر دیگری خوانند، چنان که رسول رسانید و پیغام گزارد. دیگر سؤال کنند که وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ مؤمنان را چون تبجّح است در ستایش خویشتن، و این بعرف و عادت مذموم است؟ جواب آنست که تبجح مذموم آن بود که مردم از خویشتن آن نماید که بآن رفعت طلب کند و تطاول بر مردمان، امّا چون بر سبیل‌ شکر و سپاس‌داری بود رواست، که ربّ العالمین گفت: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ، و نیز مؤمنان خواستند که باین اعتراف از کافران جدا مانند و حق از باطل جدا کنند، یقول تعالی: حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ. و گفته‌اند که مؤمنان باین استسلام قصد اخلاص کرده‌اند که از جهت شرع بآن مأموراند. قال اللَّه تعالی: وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ یعنی که ما خدای را مسلمان شدیم و گردن نهادیم نه دیگری را، و علی هذا قال عزّ و جلّ: قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً ,

عکس نوشته
کامنت
comment