یار ما گر میل صحرا میکند از فیض کاشانی غزل 113

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

یار ما گر میل صحرا میکند صحرا خوش است

1 یار ما گر میل صحرا میکند صحرا خوش است میل دریا گر کند در چشم ما دریا خوش است

2 گر نماید روی او خود رفتن دلها نکوست وربپوشد رخ زحسرت شور در سرها خوش است

3 در وصالش چون نوازد مستی ما خوش بود در فراقش گر گدازد نالهای ما خوش است

4 هر چه خواهد خاطرش ما آن شویم و آن کنیم هر کجا ما را دهد جا جای ما آنجا خوش است

5 زاهدانرا زهد و تقوی عاقلانرا ننگ و نام عاشقانرا غمزهای یار بی پروا خوش است

6 عاشقانرا باغ و بستان عارض جانان بود داغ سوداشان بجای لاله حمرا خوش است

7 ای که خواهی شور دریا آب چشم ما به بین درّو لعل از خون دل در قعر این دریا خوش است

8 ای که هستی میفروشی در جهان جای تو خوش بی سر و پایان کوی نیستی را جا خوش است

9 هر کرا چون فیض وحشت باشد از ابنای دهر گوش بسته لب خموش و چشم نابینا خوش است

عکس نوشته
کامنت
comment