درد ما دوری درمان برنتابد از جلال عضد غزل 235

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

درد ما دوری درمان برنتابد بیش ازین

1 درد ما دوری درمان برنتابد بیش ازین پشت طاقت بار هجران بر نتابد بیش ازین

2 هیچ زلفی بار دلها برنگیرد بیش از آن هیچ جانی درد جانان بر نتابد بیش ازین

3 من که وصلش رانده ام در هجر تا کی داردم سلطنت ورزیده زندان برنتابد بیش ازین

4 هر که عمری رانده باشد کامی اندر دولتی محنت حال پریشان برنتابد بیش ازین

5 ما به بویی از نسیم زلف جانان مانده ایم هستی ما منّت جان برنتابد بیش ازین

6 من همی بارم سرشک و عقل می گوید مکن عالم از خاک است و طوفان برنتابد بیش ازین

7 دود هم روزی برآید از گریبان جلال کآتش اندر زیردامان بر نتابد بیش ازین

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر