عشق ما پرتو ندارد ما چراغ از وحشی بافقی غزل 270

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم

1 عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسرده‌ایم

2 گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده‌ایم

3 لخت لخت است این جگر چون خود نباشد لخت لخت که مگر دندان حسرت بر جگر افشرده‌ایم

4 در نمی‌گیرد باو نیرنگ سازیهای ما گر چه ز افسون آب از آتش برون آورده‌ایم

5 وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن کان فریب است اینکه ما سد بار دیگر خورده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment