جان ما دوری ز خاک کوی جانان برنتافت از جلال عضد غزل 52

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

جان ما دوری ز خاک کوی جانان برنتافت

1 جان ما دوری ز خاک کوی جانان برنتافت کوی جانان از لطافت زحمت جان بر نتافت

2 شعله ای زد شمع رویش هر دو عالم محو شد ذره بی تاب تاب مهر تابان برنتافت

3 گفتمش جان است آن لب گشت چون از نازکی این سخن لعل لب جان بخش جانان بر نتافت

4 تیر باران بلا بود و دل اندر راه او پشت بر جان کرد و روی از تیرباران برنتافت

5 قالب خاکی من شد غرقه در غرقاب اشک کز تنور سینه ام زین بیش طوفان بر نتافت

6 خود چگونه بر تواند تافت خون عالمی گردنی کز نازکی بار گریبان بر نتافت

7 پای او بر دیده مالیدم شد از مژگان به رنج برگ گل سر تیزی خار مغیلان بر نتافت

8 هر که در این پرده محرم شد ز خود بیگانه گشت هر که با این درد الفت یافت درمان بر نتافت

9 شعله دل سر برآورد از گریبان جلال زان که آتش بیش ازین در زیر دامان بر نتافت

عکس نوشته
کامنت
comment