- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود
2 شاه ما از پرده برجان چو خود را جلوه کرد جان ما بیخویش شد زیرا که شه بیخویش بود
3 شاه ما از جان ما هم دور و هم نزدیک بود جان ما با شاه ما نزدیک و دوراندیش بود
4 صاف او بیدرد بود و راحتش بیدرد بود گلشن بیخار بود و نوش او بینیش بود
5 یک صفت از لطف شه آن جا که پرده برگرفت آب و آتش صلح کرد و گرگ دایه میش بود
6 جان مطلق شد ز نورش صورتی کو جان نداشت گشت قربان رهش آن کس که او بدکیش بود
7 نیست میگفتیم اندر هست گفت آری بیا هست شد عالم از او موقوف یک آریش بود