جلال عضد

جلال عضد

جلال عضد
جلال عضد

باز می ناید دل ما از پریشانی از جلال عضد غزل 146

غزل 146 ام از 401 غزلیّات

باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز

1 باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز می نهد پیش بتان بر خاک پیشانی هنوز

2 در وفا و عهد و پیمان تو می آرم به سر عهد و عمر و تو همان بدعهد و پیمانی هنوز

3 رو بپوش از هر نظر بر حسن خود، خواری مکن ای عزیز من! تو قدر خود نمی دانی هنوز

4 گر به جانی می فروشی از وصالت یک نفس جان ما ارزانی ات بادا که ارزانی هنوز

5 من نه آنم کز تو برگردم به شمشیر جفا گر چه جانم سوختی آسایش جانی هنوز

6 دوش با من در سخن لعل تو گوهر می فشاند از دو چشم من نرفت آن گوهر افشانی هنوز

7 گرچه آوردم سر زلف پریشانت به دست نیستم یک لحظه خالی از پریشانی هنوز

8 سالها بر آستانت بندگی کردم، ولی از تکبّر بنده خویشم نمی‌خوانی هنوز

9 سرّ عشقت را جلال از خلق می‌دارد نهان همچنان پیدا نگشت آن داغ پنهانی هنوز

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز

شاعر شعر باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز چه کسی است ؟

شاعر شعر باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز جلال عضد می باشد.

شعر باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز چیست ؟

قالب شعر باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز غزل است

مضمون اصلی شعر باز می ناید دل ما از پریشانی هنوز چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر