قلب سپه ماست به یک حمله شکسته از وحشی بافقی غزل 371

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

قلب سپه ماست به یک حمله شکسته

1 قلب سپه ماست به یک حمله شکسته با غمزه بگو تا نزند تیغ دو دسته

2 پیکان ز جگر جسته و زخمی شده جان هم وین طرفه که تیرت ز کمانخانه نجسته

3 امید من از طایر وصل تو بریده‌ست نتوان پر او بست به این تار گسسته

4 از دور من و دست و دعایی اگرم تو بر خوان ثنائی در دریوزه نبسته

5 نگذاشت کسادی که غباری بنشانیم زین جنس محبت که بر او گرد نشسته

6 هرگز نرهد آنکه تواش بند نهادی میرد به قفس مرغ پر و بال شکسته

7 وحشی نتوان خرمن امید نهادن زین تخم تمنا که تو کشتی و نرسته

عکس نوشته
کامنت
comment