خواست کز ما رنجد و تقریب از غالب دهلوی غزل 100

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت

1 خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت جرم غیر از دوست پرسیدم و پرسیدن نداشت

2 آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت

3 شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند نازنین پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت

4 گل فراوان بود و می پر زور دوشم بر بساط خود به خود پیمانه می گردید و گردیدن نداشت

5 دیر خواندی سوی خویش و زود فهمیدم دریغ بیش از این پایم ز گرد راه پیچیدن نداشت

6 جوش حسرت بر سر خاکم ز بس جا تنگ کرد همچو نبض مرده دود شمع جنبیدن نداشت

7 گر منافق وصل ناخوش ور موافق هجر تلخ دیده داغم کرد، روی دوستان دیدن نداشت

8 برد آدم از امانت هر چه گردون برنتافت ریخت می بر خاک چون در جام گنجیدن نداشت

9 گر نیم آزاد خود را در تعلق باختم سود زیر کوه دامانی که برچیدن نداشت

10 نامرادی بود نوعی آبرو غالب دریغ در هلاک خویش کوشیدیم و کوشیدن نداشت

عکس نوشته
کامنت
comment