باز یار بیوفای ما سر یاریش از حکیم سبزواری غزل 56

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

باز یار بیوفای ما سر یاریش نیست

1 باز یار بیوفای ما سر یاریش نیست ذرهٔ آن ماه مهر آسا وفادریش نیست

2 بخت من درخواب گویاروی زیبای تو دید زانکه عمری شدکه درخوابست و بیداریش نیست

3 مردآیادر قفس یا با خیالت خوگرفت مرغ دل کومدتی شد ناله و زاریش نیست

4 ما و دل بودیم کو اندیشهٔ ما داشتی لیک صدفریاد کآن هم تاب غمخواریش نیست

5 تکیه بر دل داده مژگانش ز بیداری چشم آری آری بیش ازاین تاب پرستاریش نیست

6 ترسم از بس چشم من خون از مژه جاری کنی مردمان گویند یارت بیمی از یاریش نیست

7 روی آزادی مدام اسرار کی دید از قیود مرغ دل کاندر خم زلفی گرفتاریش نیست

عکس نوشته
کامنت
comment