پیر ریاضت ما عشق تو بود، از اوحدی مراغه‌ای غزل 6

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا

1 پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را

2 پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا

3 روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟

4 تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟ مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا

5 آخر مرا ببینی در پای خویش مرده کاول ندیده بودم پایان این بلا را

6 باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه با نالهای خونین بفرستمی صبا را

7 چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

عکس نوشته
کامنت
comment