-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کس ما، چون شدی باز مطیع کسان؟ بیخبریم از لبت، هم خبری میرسان
2 نیست مجال گذر بر سر کویت، ز بس ولولهٔ اهل عشق، دبدبهٔ حارسان
3 در دل بیدانشان مهر تو دانی که چیست؟ مصحف و دست یهود، گوهر و پای خسان
4 از گل روی تو چون یاد کنم در چمن نعره زنم رعدوش، گریه کنم ابرسان
5 این نفس گرم را ز آتش عشقی شناس تا نبود در ضمیر چون گذرد بر لسان؟
6 یک نفس، ای ساروان، پیشروان را بدار تا به شما در رسد قافلهٔ واپسان
7 گوهر وصل تو من باز به دست آورم یا به نماز و نیاز، یا به فسون و فسان
8 چند کنی، اوحدی، ناله؟ که در عشق او تیر جفا خوردهاند از تو نکوتر کسان
9 در غمش از دیگری هیچ معونت مجوی دود دل خویشتن به ز چراغ کسان