بغیر دوست نداند کسی که من از سیف فرغانی غزل 381

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم

1 بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم از آنکه من شکرستان دوست را مگسم

2 سحرگهی که من از شوق او برآرم آه چو شب سیاه کند روی صبح را نفسم

3 بدوست کردم پیغام کای یگانه بحسن ز نعمت دو جهان جز تو نیست ملتمسم

4 جواب داد که مسکین من آب حیوانم وگر چنانکه سکندر شوی بتو نرسم

5 از آن زمان که مرا بر در تو آب نماند چو خاک از سر ره برنداشت هیچ کسم

6 بروز بر سر کوی تو از سگم بیم است بشب روم که ز سگ باک نیست ار عسسم

7 بدامنت نرسد دست چون ز درویشی بآستین خود ای دوست نیست دست رسم

8 بگیر جیب من و پیش کش مرا مگذار بدان رفیق که دامن همی کشد ز پسم

9 بصدق کردم دعوی که سیف فرغانی غلام تست و مؤکد همی کنم بقسم

عکس نوشته
کامنت
comment