1 غیر از تو بساط عیش آراسته است در آتش رشک جان من کاسته است
2 او با تو به جائی که دلش خواسته است دل بی تو چنان شد که دلت خواسته است
1 چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تبست؟ هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است
2 نخل آرد رطب اما چو قدت موزون نیست قد موزون تو سرویست که بارش رطب است
1 درین زمانه به هر گوشه بی زبانی هست که بر زبان همه را از تو داستانی هست
2 به آن رسیده جفایت که عاشقان زین پس نیاورند به خاطر که آسمانی هست
1 در خواب هم ز وصل تو کس کامیاب نیست کان دیده را که روی تو دیده است خواب نیست
2 غیر از بنای عشق کزین سیل محکم است نبود عمارتی که زاشکم خراب نیست