-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بغیر خانه زنجیر و دیده تر ما کدام خانه که ویران نگشت بر سر ما
2 بحیرتم که خبر چون بسنگ حادثه رفت که صلح کرد می مدعا بساغر ما
3 زگرمی تب ما تا شود طبیب آگه کفی سپند فشاند بروی بستر ما
4 بسینه صافی و روی گشاده چون ما نیست مگیر آینه گو خویش را برابر ما
5 ازین سرایت سرگشتگی توان دانست که همچو گردش دامست سیر اختر ما
6 دل از جفای که نالد شکایت از که کند بشهر طفلان افتاده مرغ بی پر ما
7 دگر چه بخیه چه مرهم زهر دو کار گذشت که زخم همچو قفس گشت دور پیکر ما
8 کدام بزم طرب را جدا زروی تو دید که می زآب سیه شد بچشم ساغر ما
9 دماغ درد سر دولت از کجاست کلیم گرفتم اینکه هما سایه کرد بر سر ما