1 دگر ملت که کاری پیش گیرد دگر ملت که نوش از نیش گیرد
2 نگردد با یکی عالم رضامند دو عالم را به دوش خویش گیرد
1 جهد کن در بیخودی خود را بیاب زود تر والله اعلم بالصواب
1 دلت می لرزد از اندیشهٔ مرگ ز بیمش زرد مانند زریری
2 به خود باز آ خودی را پخته تر گیر اگر گیری ، پس از مردن نمیری
1 بجان من که جان نقش تن انگیخت هوای جلوه این گل را دو رو کرد
2 هزاران شیوه دارد جان بیتاب بدن گردد چو با یک شیوه خو کرد
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران