1 دیگر از وی مدار چشم وفا هر که شد با تو در جفا گستاخ
2 زانکه هرگز دو بار مؤمن را نگزد مار از یکی سوراخ
1 ای علم علم برافراخته چون علم از علم سرافراخته
2 خویشتن از علم علم ساختی چون عمل آمد علم انداختی
1 بین زلیخا را که جان پر امید ساخت کاخی چون دل صوفی سفید
2 هیچ نقش و هیچ رنگی نی در او چون رخ آیینه زنگی نی در او
1 لطف او مرهم نه هر سینه ریش قهر او کینه کش هر ظلم کیش
2 نی بدی در سیرت و صورت ددی پیش ارباب خرد نابخردی