-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگر نگاه ترا مست ناز میخواهم حساب فتنه ز ایام باز میخواهم
2 وفا خوش است اگر داغ همفنی بود زبانههای سمندرگداز میخواهم
3 گذشتم از گله در وصل فرصتم بادا زبان کوته و دست دراز میخواهم
4 گرفته خاطر از اسباب و سرخوشی باقیست ترانهای که نگنجد به ساز میخواهم
5 دویی نمانده و من شکوه سنجم اینت شگفت میانه تو و خویش امتیاز میخواهم
6 برون میا که هم از منظر کناره بام نظارهای ز در نیم باز میخواهم
7 چو نیست گوش حریفان سزای آویزه همان نسفته گهرهای راز میخواهم
8 زمانه خاک مرا در نظر نمیآرد ز نقش پای تواَش سرفراز میخواهم
9 همین بس است که میرم ز رشک خواهش غیر ز عرض ناز ترا بینیاز میخواهم
10 وکیل غالب خونین دلم سفارش نیست به شکوه تو زبان را مجاز میخواهم