1 یا رب جان را غذای دانش دادی دل را دادی ز فیض دانش شادی
2 توفیق عمل بعلم هم نیز بده آن هم تو معید نعم و هم بادی
1 اگر فضل خدای ما بجنبش جا دهد ما را بعشق او دهیم از جان و دل فردوس اعلا را
2 بآب چشم و رنگ زرد و داع بندگی بر دل که در کاراست ما را نیست حاجت حقتعالی را
1 بندهٔ او من و او خدای منست من برای وی و او برای منست
2 مقصد اصلی ندای کنم سایر خلق چون صدای منست
1 سبزهٔ خط تو دیدن چه خوش است در بهار تو چریدن چه خوش است
2 در جمالت نگرستن چه نکوست گل زگلزار تو چیدن چه خوشست