1 یا رب نگاهدار تو ایمان آن کسی کین خط را بخواند و بر من دعا کند
2 دستم به زیر خاک چو خواهد شدن تباه باری به یادگار بماند خط سیاه
3 چونکه بدین پایه رساندم کلام به که کنم ختم سخن والسلام
1 شود شود که شود چشم من مقام ترا شود شود که بینم صباح و شام ترا
2 شود شود که شوم غرق بحر نور شهود بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
1 جمال یار که پیوست بی قرار خود است چه در قفا و چه در جلوه در قرار خود است
2 همیشه واله نقش و نگار خویشتن است مدام شیفتهٔ زلف تا بدار خود است
1 لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست این باقی جان گوبرو آن جان باقی هست هست
2 چشمان مستت را مدام مستان چشم تو غلام چشمان مستت می بدست مستان چشمش می پرست