1 یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ یا او سرما به دار سازد آونگ
2 القصه درین زمانه پر نیرنگ یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
1 دی ز لشکر گه آمد آن دلبر صد ره سبز باز کرد از بر
2 راست گفتی بر آمد اندر باغ سوسنی از میان سیسنبر
1 ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
2 تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم