- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یا وصال یار باید یا حریفان را شراب چونک دریا دست ندهد پای نه در جوی آب
2 آن حریفان چو جان و باقیان جاودان در لطافت همچو آب و در سخاوت چون سحاب
3 همرهان آب حیوان خضریان آسمان زندگی هر عمارت گنجهای هر خراب
4 آب یار نور آمد این لطیف و آن ظریف هر دو غمازند لیکن نی ز کین بل ز احتساب
5 آب اندر طشت و یا جو چون ز کف جنبان شود نور بر دیوار هم آغاز گیرد اضطراب
6 عرق جنسیت برادر جون قیامت میکند خود تو بنگر من خموشم و هوا علم بالصواب