یا که به راه آرم این از ملک‌الشعرا بهار غزل 283

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

یا که به راه آرم این صید دل رمیده را

1 یا که به راه آرم این صید دل رمیده را یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را

2 یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن یا به تو واگذارم این جسم به خون طپیده را

3 یا که غبار پات را نور دو دیده می‌کنم یا به دو دیده می‌نهم پای تو نور دیده را

4 یا به مکیدن لبی جان به بها طلب مکن یا بستان و بازده لعل لب مکیده را

5 کودک اشگ من شود خاک‌نشین ز ناز تو خاک‌نشین چرا کنی کودک ناز دیده را

6 چهره به زر کشیده‌ام بهر تو زر خریده‌ام خواجه به هیچ‌کس مده بندهٔ زر خریده را

7 گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کنی کی ز نظر نهان کنم اشگ به ره چکیده را

8 بانوی مصر اگر کند صورت عشق را نهان یوسف خسته چون کند پیرهن دریده را

9 گر دو جهان هوس بود بی‌تو چه دسترس بود باغ ارم قفس بود طایر پر بریده را

10 جز دل و جان چه آورم بر سر ره چو بنگرم ترک کمین گشاده و شوخ کمان کشیده را

11 بلعجبی شنیده‌ام‌، چیز ندیده دیده‌ام اینکه فروغ دیده‌ام دیده کند ندیده را

12 خیز بهار خون‌جگر جانب بوستان گذر تا ز هزار بشنوی قصهٔ ناشنیده را

عکس نوشته
کامنت
comment