یا رضای دوست باید از ابوالحسن فراهانی غزل 47

ابوالحسن فراهانی

آثار ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

یا رضای دوست باید یا رضای خویشتن

1 یا رضای دوست باید یا رضای خویشتن آشنای او نیاید آشنای خویشتن

2 آتشم بی سوختن چون زندگانی می کنم تا نسوزم برنمی خیزم ز جای خویشتن

3 من سزای آتش وز دیده آبم برکنار در کنار خود نمی بینم سزای خویشتن

4 گرنه در آینه خود را دیده زنجیر زلف از چه رو می افکنی هردم به پای خویشتن

5 بی تو دل خون کردم و از دیده بیرون ریختم عاقبت از دل گرفتم خون بهای خویشتن

6 گفتمش دردل و را گفت از خدا شرمی بدار کس در آتش چون رود هردم به پای خویشتن

7 ای که می‌گویی چرا بر خود نمی‌سوزد دلت آتشم، آتش نمی‌سوزد برای خویشتن

عکس نوشته
کامنت
comment