یا رب این مهجور را در بزم از فیض کاشانی غزل 832

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

یا رب این مهجور را در بزم وصلت بار ده

1 یا رب این مهجور را در بزم وصلت بار ده ار می روحانیانش ساغر سرشار ده

2 دل بجان آمد مرا زین عالم پر شور و شر راه بنما سوی قدسم عیش بی آزار ده

3 سخت می‌ترسم که عالم گردد از اشگم خراب یا رب این سیلاب خون را ره بدریا بار ده

4 در فراقت مردم ایجان جهان رحمی بکن یا دلم خوش کن موعدی با به وصلم بار ده

5 دل همیخواهد که قربانت شود در عید وصل جام لاغر را بپرور شیوهٔ این کار ده

6 تیره شد جان و دلم از امتزاج آب و گل سینه را اسرار بخش و دیده را انوار ده

7 عقل جزئی از سرم کن دور و عقل کل فرست زنگ غم بزدای از دل شادی غمخوار ده

8 تا بکی مخمور باشند از می روز الست عاکفان کوی خود را باده اسرار ده

9 هر گروهی را ز فضلت نعمتی شایسته بخش زاهدان را وعد جنت عاشقان را بار ده

10 یا رب آنساعت که از دهشت زبان ماند ز کار فیض را الهام حق کن طاقت گفتار ده

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر