ستم شریک من یاس خوشدن ستم از بیدل دهلوی غزل 530

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

ستم شریک من یاس خوشدن ستم است

1 ستم شریک من یاس خوشدن ستم است حریف عذر هزار آرزو شدن ستم است

2 دلی‌ست در بغلت بو کن و تسلی باش چو آهوان ز هوا نافه جو شدن ستم است

3 مرا به حیرت آیینه رحم می‌آید طرف به‌این‌همه‌ زشت و نکو شدن ستم است

4 فنا نگشته ز تنزیه شرم باید داشت به رنگ بال نیفشانده بو شدن ستم است

5 ز حرص ذلت حاجت به هیچ در مبرید به شرم تشنه‌لب آبرو شدن ستم است

6 ز بس گداخته‌ام از نظر نهان شده‌ام هنوزپیش میان تو مو شدن ستم است

7 به سجده خاک شو و محو یک تیمم باش عرق‌فروش دوام وضو شدن ستم است

8 دل آب می‌شود از نام وصل خاموشم ادب پیام حدیث مگو شدن ستم است

9 به کارگاه عناصر دماغ می‌سوزم چراع خیره سر چارسو شدن ستم است

10 به هجر زنده‌ام آیینه پیش من مگذار جدا ز یار به خود روبه‌رو شدن ستم است

11 ز خویش درنگذشته‌ست هیچکس بیدل به وهم دور مرو برمن اوشدن ستم است

عکس نوشته
کامنت
comment