- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن بنمای رخ رنگین ناموس قمر بشکن
2 چون چشم ترم دیدی لب بر لب خشکم نه آن شربت هجران را تلخی بشکر بشکن
3 دنیا ز دهان تو مهر از خمشی دارد آن طرفه غزل برخوان وآن مهر بزر بشکن
4 گر کان بدخشانرا سنگیست برو رنگی تو حقه در بگشا سنگش بگهر بشکن
5 ور نیشکر مصری از قند زند لافی تو خشک نباتش را زآن شکر تر بشکن
6 دل گنج زرست او را در بسته همی دارم دست آن تو زر بستان حکم آن تو در بشکن
7 در کفه میزانت کعبه چه بود؟ سنگی ای قبله جان زآن دل ناموس حجر بشکن
8 هان ای دل اشکسته گردوست خوهد خود را از بهر رضای او صد بار دگر بشکن
9 رو بر سر کوی او بنشین و بدست خود پایی که همی بردت هر سو بسفر بشکن
10 چون سیف بکوی او باید که درست آیی خود عشق ترا گوید کز خود چه قدر بشکن