باز بهار از جلال الدین محمد مولوی غزل 1836

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

باز بهار می کشد زندگی از بهار من

1 باز بهار می کشد زندگی از بهار من مجلس و بزم می نهد تا شکند خمار من

2 من دل پردلان بدم قوت صابران بدم برد هوای دلبری هم دل و هم قرار من

3 تند نمود عشق او تیز شدم ز تندیش گفت برو ندیده‌ای تیزی ذوالفقار من

4 از قدم درشت او نرم شده‌ست گردنم تا چه کشد دگر از او گردن نرمسار من

5 پخته نجوشد ای صنم جوش مده که پخته‌ام کز سر دیگ می رود تا به فلک بخار من

6 هین که بخار خون من باخبر است از غمت تا نبرد به آسمان راز دل نزار من

7 روح گریخت پیش تو از تن همچو دوزخم شرم بریخت پیش تو دیده شرمسار من

عکس نوشته
کامنت
comment