- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نفس باز پسین است زهجرت جانرا مژده ای بخت که شد عمر بسر هجرانرا
2 طاقت باج غمش در دل ویرانه نماند باز هشتم بوی این دهکده ویرانرا
3 محترم دار غم ایدل که خداوند کرم گرچه کافر بود اکرام کند مهمانرا
4 تندم از سر گذرد غافل و من غرق نگاه نیست از تلوسه غرقه خبر طوفانرا
5 دل شد از معتکف گوشه ابرو چه عجب کنج محراب بود بی سر و بیسامانرا
6 بنوکه تیمار غباری کند از زلف تو چشم دمبدم تر کند از اشک پر مژگانرا
7 بخدنگم چو زنی سخت بکش بال کمان ترسم آنسو گذرد پر ز هدف پیکانرا
8 دست بر گردن جانان من و خلقی نگران کو ندیدند مگر هیچ ببر چوگانرا
9 کوس تسلیم فرو کوب که ویران افتد نیر آنملک که گردن ننهد سلطانرا