-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشمی بگشا سوی من و زاری من بین در دام غم عشق گرفتاری من بین
2 از جور و جفا مردم و آهی نکشیدم آزار رقیبان و کم آزاری من بین
3 کردم ز رخت منع دل و مردم دیده با سوخته چند ستمکاری من بین
4 صد جور کشیدم ز بتان ترک نکردم با اهل جفا رسم وفاداری من بین
5 من مهر نمودم همه دم ماه و شان جور اغیاری این طائفه و یاری من بین
6 کس را نظری بر من افتاده نیفتد در رهگذر عشق بتان خواری من بین
7 دل را بسپردم بغم عشق فضولی با دشمن خود یاری و غمخواری من بین