عقیق از حسرت لعل تو خون است از طغرل احراری غزل 78

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

عقیق از حسرت لعل تو خون است

1 عقیق از حسرت لعل تو خون است هلال از شرم ابرویت نگون است

2 به حالم رحم کن ای شوخ ظالم که از هجر تو احوالم زبون است!

3 چو من از یک نگه صد کشته داری می میخانه چشمت فسون است

4 دلم بردی و دلداری نکردی انیسم محنت و یارم جنون است!

5 به یاد حسرت میم دهانت قد عشاق از غم همچو نون است!

6 بیا ای جان که جان مستمندت به استقبال تو از تن برون است

7 الا ای شوخ بی‌پروای ظالم نمی‌پرسی که احوال تو چون است!

8 گل روی تو را تا دید طغرل دلش چون غنچه دائم غرق خون است

عکس نوشته
کامنت
comment