یک ره به چشمم آن پری ناید از سحاب اصفهانی غزل 312

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

یک ره به چشمم آن پری ناید به صد افسونگری

1 یک ره به چشمم آن پری ناید به صد افسونگری با آنکه گاهی ار فسون آید به چشم کس پری

2 در طره ی مشکین به رخ بررخ ز زلف عنبری بر ماه داری مشک تر در مشک مه می پروری

3 لعل تو ای آرام جان هم جان فزاهم جان ستان در پیش آن افسانه دان افسون و سحر سامری

4 بینم نکو رویان بسی دل جز تو ندهم بر کسی داند کجا هر مفلسی قد گهر چون گوهری

5 رویت گل باغ امل از وی بکارد دل خلل زلفت به عارض باز حل دارد قران با مشتری

6 با عاشقان خوی بدت کم باد جور بیحدت اکنون که دادست ایزدت در ملک خوبی سروری

7 دارد (سحاب) آن تند خو خوی بد و روی نکو آه ار بریم از خوی او در پیش داور داوری

عکس نوشته
کامنت
comment