- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
یکی بر سر راهی مست خفته بود و زمام اختیار از دست رفته. ,
عابدی بر وی گذر کرد و در آن حالت مستقبح او نظر کرد. ,
جوان از خواب مستی سر بر آورد و گفت: ,
اذا مَرّوا بِاللغو مَرّوا کراماً ,
5 اذا رأیت اثیما کُن ساتِراً و حلیماً یا من تُقَبِّح امری لِمَ لا تَمُر کریما
6 متاب، ای پارسا، روی از گنهکار به بخشایندگی در وی نظر کن
7 اگر من ناجوانمردم به کردار تو بر من چون جوانمردان گذر کن