- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی گربه در خانهٔ زال بود که برگشته ایام و بد حال بود
2 دوان شد به مهمان سرای امیر غلامان سلطان زدندش به تیر
3 چکان خونش از استخوان، میدوید همی گفت و از هول جان میدوید
4 اگر جستم از دست این تیر زن من و موش و ویرانهٔ پیرزن
5 نیرزد عسل، جان من، زخم نیش قناعت نکوتر به دوشاب خویش
6 خداوند از آن بنده خرسند نیست که راضی به قسم خداوند نیست