1
یکی نیشکر داشت بر طبقری
چپ و راست گردیده بر مشتری
2
به صاحبدلی گفت در کنج ده
که بستان و چون دست یابی بده
3
بگفت آن خردمند زیبا سرشت
جوابی که بر دیده باید نبشت
4
تو را صبر بر من نباشد مگر
ولیکن مرا باشد از نیشکر
5
حلاوت ندارد شکر در نیش
چو باشد تقاضای تلخ از پیش