یکی گفت با صوفیی در صفا از سعدی شیرازی بوستان 19

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

یکی گفت با صوفیی در صفا

1 یکی گفت با صوفیی در صفا ندانی فلانت چه گفت از قفا

2 بگفتا خموش، ای برادر، بخفت ندانسته بهتر که دشمن چه گفت

3 کسانی که پیغام دشمن برند ز دشمن همانا که دشمن ترند

4 کسی قول دشمن نیارد به دوست جز آن کس که در دشمنی یار اوست

5 نیارست دشمن جفا گفتنم چنان کز شنیدن بلرزد تنم

6 تو دشمن‌تری کآوری بر دهان که دشمن چنین گفت اندر نهان

7 سخن چین کند تازه جنگ قدیم به خشم آورد نیکمرد سلیم

8 از آن همنشین تا توانی گریز که مر فتنهٔ خفته را گفت خیز

9 سیه چال و مرد اندر او بسته پای به از فتنه از جای بردن به جای

10 میان دو تن جنگ چون آتش است سخن‌چین بدبخت هیزم کش است

عکس نوشته
کامنت
comment